شعر زیبای محمود شاهرخی: عاشق نتوان گفت اسیران هوا را، هر بیهنرِ بولهوسِ بیسروپا را
آنان که به جان، دردِ غم عشق خریدند؛ شادند بدین درد و نجویند دوا را
شعر زیبا و شنیدنی استاد محمود شاهرخی از شاعران بهنام ایران و هنرمند فقید شهر بم.
زندهیاد محمود شاهرخی شاعر، غزلسرا و ترانهسرای ایرانی و از هنرمندان شهر بم بود که با تخلص “جذبه” نیز شناخته میشد و شعر وی همواره با احساسات و عواطف خاص و زیبای خود همراه است.
شعر “سلطنت عشق” از اشعار محمود شاهرخی:
عاشق نتوان گفت اسیران هوا را
خورشید نشاید که نهی نام سَها را
هرگز نشود سلطنت عشق، مسلم
هر بی هنرِ بولهوسِ بی سروپا را
آنان که به جان دردِ غم عشق خریدند
شادند بدین درد و نجویند دوا را
عاشق نبوَد هر که زند لاف محبّت
تا بر دل خونین ننهد تیر بلا را
از مرگ چو پروا نکند عاشق صادق
دیگر ز چه اندیشه کند رنج و عِنا را
تا چند عبث گرد جهان هرزه بپویی
باز آبه حریم دل خود، بوی خدا را
بر وحدت مطلق نِگرد عارف کامل
یک جلوه شناسد من و تو، ما و شما را
خواهی که شود در تو عیان عکس رخ دوست
ای دل تو زآیینه بیاموز صفا را
دادم به رهت جان و غمینم که چرا نیست
در خوردِ تو چیزی؛ منِ بی برگ و نوا را
گر «جذبه» کنی جان و جهان بر سر این کار
باید که به پایان ببری عهد و وفا را