نام آوران و مشاهیر بم

عکس و زندگی نامه داریوش رفیعی خواننده محبوب موسیقی سنتی ایران

داریوش رفیعی؛ بوکسوری که خواننده محبوب دهه ۳۰ ایران شد

زندگی نامه داریوش رفیعی پر از فراز و نشیب و خوشی و تلخی‌ است. او خواننده محبوب دهه ۳۰ شمسی بود اما با وجود گذشت بیش از ۶۰ سال از مرگ وی، باز هم مورد توجه است.

از بین طرفداران موسیقی سنتی ایران که به محتوای اصیل و دلنشین آهنگ های قدیمی و به یادماندنی، علاقه دارند؛ کمتر کسی است که نداند داریوش رفیعی کیست و یا حداقل آهنگی از آن نشنیده باشد.

زندگی نامه داریوش رفیعی خواننده بمی 

داریوش رفیعی خواننده‌ی موسیقی قدیمی ایران در دهه‌ی ۱۳۳۰ بود که مورد توجه مردم و علاقه‌مندان به موسیقی سنتی واقع شد.

عکس داریوش رفیعی خواننده موسیقی سنتی
عکس پرتره داریوش رفیعی

وی چهارم دی ماه ۱۳۰۶ در شهر بم به دنیا آمد، پدرش لطف‌علی رفیعی از سیاسیون وقت و نماینده مردم بم در مجلس شورای ملی بود، اما داریوش برخلاف پدر علاقه‌ای به سیاست نداشت و از همان ابتدا روی هنر و موسیقی برنامه‌ریزی کرد.

داریوش رفیعی تحصیلات خود را در بم گذراند اما به دلیل علاقه‌ای که به موسیقی داشت، تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد و به تهران رفت تا آینده‌ی هنری خود را بسازد.

در زندگی نامه داریوش رفیعی علاقه به ورزش هم دیده می‌شود و او ورزشکار نیز بوده و در رشته بوکس فعالیت می‌کرده که البته برای رسیدن به هنر موسیقی، بوکس حرفه‌ای را هم کنار می‌گذارد.

عکس داریوش رفیعی
عکس داریوش رفیعی هنگام ضبط اثر – شروع رسمی خوانندگی

داریوش در تهران ابتدا با مصطفی گرگین‌زاده و سپس با مجید وفادار آشنا شد که نتیجه آشنایی این خواننده بمی با مجید وفادار ضبط آهنگ‌هایی مشهور مثل: شب انتظار با مطلع: شب به گلستان تنها منتظرت بودم، گلنار با مطلع: گلنار، کجایی که از غمت ناله می‌کند عاشق وفادار، زهره و دیگر آهنگ‌های معروف شد.

داریوش رفیعی با جواد بدیع‌‌زاده خواننده معروف آن زمان نیز آشنا بود و از طریق وی به رادیو راه یافت.

رفیعی به صدا، شیوه خوانندگی  و مهربانیِ بدیع‌زاده علاقه داشت و آن دو اغلب اوقات باهم بودند. صدای داریوش رفیعی گرفتگی و شور و حال مخصوصی داشت و او را به شهرت رساند.

اسماعیل نواب‌صفا شاعر و ترانه‌سرای معاصر، در کتاب خاطرات هنری خود با نام «قصه شمع» نوشته است:

«داریوش رفیعی پر از شوق و شور جوانی بود. قلبی به روشنی آفتاب داشت و وجودش سرشار از احساس بود. قامتی رسا و متناسب داشت.

چهره‌اش مصداق سبزه کشمیر بود که صدها دل را به زنجیر عشق کشیده بود. با لهجه غلیظ و شیرین بمی-کرمانی سخن می‌گفت و صداقت و پاکی در کلامش تبلور داشت.»

داریوش
داریوش رفیعی در روزنامه های وقت

آثار داریوش رفیعی خواننده سنتی معاصر

داریوش رفیعی در طول فعالیت هنری ده ساله‌ی خود آهنگ‌های زیادی بصورت تکی و یا همکاری با دیگر چهره‌های موسیقی ایران، منتشر کرد.

برخی از مهم‌ترین آثار داریوش رفیعی:

  • زهره
  • گلنار
  • به‌سوی تو (به شوق روی تو)
  • سلسله موی دوست
  • کاروان عمر
  • لاله رو
  • زلف پریشان
  • نازنین
  • باد صبا
  • شب انتظار
  • یار نازنین (دوصدایی با الهه)
  • یار سیه چشم (دوصدایی با الهه) ۲ اجرا
  • بیم و امید (دوصدایی با الهه)
  • ملکه گل‌ها (دوصدایی با الهه)
  • گلستان ویران
  • ساقی
  • بیا تا گل برافشانیم
  • شب
  • شمع شبانه

داستان مرگ داریوش رفیعی و خاموشی صدای دلنشین او

داریوش رفیعی که داستان‌های عاشقانه‌اش هنوز که هنوز است پر از افسانه و شور به نظر می‌آید، زندگی پرهیاهو و عجیبی داشت و البته مرگ غم‌انگیزی.

بازتاب مرگ داریوش رفیعی
تیتر روزنامه‌ها پس از درگذشت داریوش رفیعی

رفیعی در دوم بهمن ۱۳۳۷ و در حالی که تنها ۳۱ سال سن داشت در اثر تزریق اشتباهی آمپول آلوده به کزاز، جان باخت.

روایت بیژن ترقی، شاعر و ترانه سرای معاصر و از نزدیکان داریوش رفیعی در مورد دلایل مرگ وی:

«صبح دوم بهمن بود. برف سنگینی می‌بارید و با اتومبیل خودمان از جاده قدیم شمیران به سوی شهر می‌آمدیم. ‌

به ابتدای کوچه فردوس محل اقامت داریوش رسیدیم. دیدیم او به همراه مادرش به انتظار رسیدن اتومبیلی در کنار خیابان ایستاده است. بلافاصله توقف کردیم و از آنها خواستیم سوار شوند تا به شهر برویم.

داریوش در حالی که از درد به خود می‌پیچید، در کنار من قرار گرفت و به درخواست آنها به سوی بیمارستان حرکت کردیم. ظاهرا بعد از تجویز آقای دکتر متوجه شده بودند که این درد کزاز است و باید واکسن بزنند.

پیشنهادی که آقای لاریجانی، مدیر داروخانه عدالت داده بود و مورد توجه دکتر قرار نگرفته بود. بدبختانه در این مملکت هنوز هم قانونی برای تعقیب این دکترها و اشتباهاتی که مرتکب می‌شوند، وجود ندارد. به هر صورت کار از کار گذشته بود.

داریوش با همان حال نزار گفت: «بیژن این آخرین باری است که برف و باریدن برف را می‌بینم. دیگر زندگی من به پایان رسیده.» دلداری دیگر چه فایده‌ای داشت. به بیمارستان رسیدیم، فورا تشخیص کزاز دادند. او را در اتاقی بستری کردند که همه پرده‌هایش سیاه رنگ بود. به علاج پرداختند ولی دیگر سودی نداشت. اتاق بیمارستان پرده سیاه و به این ترتیب بود که زندگی جوانی در ۳۱ سالگی به طرزی عبرت‌آموز و تاثرانگیز به پایان رسید. او را در آرامگاه مرحوم ظهیرالدوله به خاک سپردند.»

مزار داریوش رفیعی
عکس مزار داریوش رفیعی

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه