اخبار باغشهر بم

در نکوهش کودک همسری و ازدواج اجباری: خوشبختی و آینده را از دختران خود نگیرید

یادداشت/ کودک همسری و ازدواج اجباری دختران معضلی است که جامعه را به‌شدت درگیر کرده و اشتباه خانواده‌ها باعث افزایش طلاق و سیاه‌بختی جوانان شده است. خانواد‌ه‌ها باید بپذیرند که بلوغ عقلی و فکری بر بلوغ جنسی و جسمی ارجحیت دارد.

یادداشت طاهره زابلی از فرهنگیان و فعالان اجتماعی بم در نکوهش کودک همسری و ازدواج اجباری دختران.

به گزارش باغشهر، کودک همسری و ازدواج اجباری، روایت کودکانی است که هنوز از لالایی مادر به قدر کافی بهره نبرده‌اند اما باید برای فرزندان خود لالایی بخوانند. کودکانی که یک شبه کوله‌بار سنگین بزرگسالی را بر دوششان می‌گذارند و آنان را بدون مهارت و آموزش در جاده زندگی بدرقه می‌کنند.

طاهره زابلی از فرهنگیان بم و فعال اجتماعی، طی یادداشتی در خصوص کودک همسری و ازدواج اجباری نوشت:

“چهار سال پیش، در یک بعد از ظهر از زمستان سرد و خشک بم، توی پیاده‌روی بازار که به نام یک‌طرفه شهرت داره، در جستجوی مغازه‌ای بودم که ناگهان صدای دختر جوانی رو شنیدم خطاب به کسی می‌گفت: خانم زابلیه خانم زابلیه. و بعد بلندتر گفت: سلام خانم معلم، سلام. رو به سمت صدا برگشتم‌ و سه نفر چادری رو دیدم. با شوقی وصف ناپذیر به سمتشون رفتم. دانش آموزم رو دیدم که تازه چهره‌ی یک دختر دوم دبیرستانی رو پیدا کرده بود و سفت چادرش رو چسبیده بود.

بسرعت جلو آمد و در آغوشم کشید. گونه‌هاش رو بوسیدم و دستاش رو محکم توی دستام گرفتم‌. سر از پا نمی‌شناختم. بازم یک دانش‌آموز از مدرسه‌ی قبلیم. چهار سالی بود که ندیده بودمش. من رو به مادرش معرفی کرد و با هم احوالپرسی خوبی کردیم.

با یک دنیا شوق پرسیدم دیپلمت رو گرفتی؟ با شرمندگی گفت نه. گفتم حتما شبانه می خونی؟ گفت نه. گفتم پس دنبال یک هنر فنی هستی که باهاش پول در بیاری؟ با یک بغض بزرگ گفت نه خانم معلم؛ من دیپلم نگرفتم. بعد رو کرد به مادرش و گفت چون مادرم منو وادار کرد سوم راهنمایی با پسر خواهرش عقد کنم! با یک دنیا بهت، با نگاهی پر از سوال رو به مادرش کردم. ولی مادرش خونسرد فقط نگاهم می‌کرد.

گفت سه ساله عقدیم ولی نمیاد که عروسی کنیم. گفتم شغلش چیه؟ گفت شغلش اینه که الکی منو کتک‌ می‌زنه و میره دنبال مشروب خوردن و دختر بازی.

از شنیدن حرفاش حالم بد شد. به مادرش نزدیک‌تر شدم و‌ گفتم‌: خدا شما رو نبخشه که با زندگی و آینده دختر بیچاره‌ات بازی کردی. خدا شماهارو نبخشه که دانش آموز منو به خاک سیاه نشوندین. بعد با عصبانیت خطاب به دانش آموزم  گفتم غلط کرده تو رو می‌زنه‌. بیجا کرده تو رو می زنه . مگه تو مردی که می‌ایستی تا کتکت بزنه؟ مگه تو دست نداری که بزنیش و از خودت دفاع کنی؟ اصلا مردی هم به درک مردی. بهتر از اینه که یک پسر بیشعور فاسد زندگیتو تباه کنه و مامانتم‌ بشینه کتک خوردنت رو از دست خواهرزاده‌ی نازنینش نگاه کنه. من خجالت می.کشم که دانش‌آموز ضعیفی مثل تو دارم. اصلا تک‌و‌تنها پاشو برو دادگاه و از همشون شکایت کن. نترس. اگه بترسی در آینده باید با دو تا بچه، توی خونش کتک بخوری و بخاطر بچه‌ها صداتم در نیاد تا بمیری.

سرش رو گذاشت رو شونم و شروع به گریه کرد. نه من و نه اون اصلا برامون‌ مهم نبود که مردم دارن نگاهمون می‌کنن. لعنت خدا بر فرهنگ شنیع کودک همسری. و لعنت بر ضعف شعور و درک اجتماعی. اون غروب یکی تلخ ترین غروب های زندگی من بود.”

البته ازدواج اجباری می‌تواند شامل دخترانی هم باشد که سن و رشد عقلی متناسبی دارند اما به اصرار خانواده‌ها، با شخصی تشکیل زندگی می‌دهند که علاقه‌ای به او ندارند اما کاری از دست‌شان ساخته نیست و با بی‌فکری خانواده‌ها به تباهی کشیده می‌شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه